.
.
شکایتی نداشتم از گردون
گرچه هیچ برای من چرخ نزد هیچ.
دست هایم را ،
در یک بعد از ظهر گرم.
کاشتم با تفنگی زیر درخت هلو
آن طرف باغچه.
و فریادی در ذهنم هرشب تکرار میکند :
تمام شد.
کاش میشد گلوله ای داشتم در مشت.
.
نظرات شما عزیزان:

.gif)

.gif)

.gif)


.gif)



.
.
شکایتی نداشتم از گردون
گرچه هیچ برای من چرخ نزد هیچ.
دست هایم را ،
در یک بعد از ظهر گرم.
کاشتم با تفنگی زیر درخت هلو
آن طرف باغچه.
و فریادی در ذهنم هرشب تکرار میکند :
تمام شد.
کاش میشد گلوله ای داشتم در مشت.
.
نظرات شما عزیزان: